دادورزی ـ راضیه عقیلی مهر: فیلم سینمایی «بیبَدن» نقش وکلا را بی بدن نشان می دهد! چند سالی است چهره جامعه وکلا در سینما و تلویزیون جایگاه شایسته خود را از دست داده است و به نظر می آید کارگردان فیلم «بیبدن»، یک طرفه به قاضی رفته است. کارگردان اما در تلاش است قدرت و […]
دادورزی ـ راضیه عقیلی مهر: فیلم سینمایی «بیبَدن» نقش وکلا را بی بدن نشان می دهد! چند سالی است چهره جامعه وکلا در سینما و تلویزیون جایگاه شایسته خود را از دست داده است و به نظر می آید کارگردان فیلم «بیبدن»، یک طرفه به قاضی رفته است. کارگردان اما در تلاش است قدرت و تلاش دستگاه محترم قضا را به مخاطب نشان دهد اما مگر می تواند تنها با اغراق در دیالوگ ها و رفتار بازیگران در نقش مقامات قضایی و وکیل این قدرت را نشان دهد جز اینکه یک طرف جریان یعنی جامعه وکلا را هم تضعیف کند تا این قدرت بهتر نشان داده شود!
فیلم سینمایی «بیبدن» روایت گر حوادثی است که در آن شخصیت ها برای نجات جان و مال و آبرویشان در تلاشند. هر چند به لحاظ هنری و تکنیکی این فیلم و بازیگری برخی بازیگران ضعیف نشان داده شده بود و می توانست با خوش ذوقی بیشتر از بهترین های فیلم ایرانی در ژانر جنایی باشد اما در کنار ضعف هایی که داشت به موضوعات مهمی پرداخته بود که برای مخاطب جای تأمل داشت. موضوعاتی که معظلات جامعه امروز ماست. جامعه ای که انتظار می رود با وجود آموزه های قابل دسترس کنش و واکنش متمدنانه و پخته داشته باشد اما در نوعی سردرگمی و گیجی افراطی از تعارضات سردرگریبان است.
تاکید بر بخشش اولیای دم در احکام منتهی به قصاص نفس و نشان دادن سکانس هایی از التهابات و سنگینی مجرم پای چوبه دار و شیرینی توام با دلهره بخشش اولیای دم؛ روایت عشق ناپخته دوران جوانی که با رگه های تعصب کورکورانه و رفتارهای کودکانه همراه و منتهی به خشونت، درگیری و قتل شده بود؛ روایتی از زندگی های ناتمام زناشویی منتهی به طلاق و کودکانی بی گناه، سرگردان، گیج و پر از خشم از بی تفاوتی پدر و مادر نسبت به اهمیت حضور آن ها در زندگی نه به عنوان یک موجود اضافی و متکی. این ها روایت هایی است که در این فیلم نشان داده می شود تا اصلی ترین موضوع داستان را به نمایش بگذارد. هر چند داستان فیلم را به داستان واقعی یک جنایت هولناک در دهه ۹۰ نسبت داده اند اما باید در نظر داشت زندگی همه ما می تواند سوژه یک اثر هنری سینمایی باشد فقط کافی است نوشته شود و در قالب یک تیم خوب سینمایی ساخته و روی پرده سینما رود. این فیلم هم روایت دخترانی است که درگیر احساس می شوند و از حقوق فردی و اجتماعی خود بی خبرند و پسرانی که درگیر خشونت و هیجانات آنی می شوند و از عواقب رفتارشان بی اطلاعند.
آنچه موجب نگرانی در این فیلم است و خوب است از جانب نهاد وکالت، واکنش و پیگیری شود. انتشار تصویری ناقص و غیرواقعی از وکیل خانواده قاتل یا همان متهم است. تصویری که نه خاکستری است و نه سفید بلکه نوعی سیاه نمایی است. تصویری که در دیالوگ فیلم هم به تعریف آن با عنوان یک «کارچاق کن» پرداخته است، نه یک وکیل دادگستری و حقوقدان نه یک فردی که سال ها درس حقوق خوانده است. البته ناگفته نماند اغراق در به تصویر کشیدن شخصیت ها در این فیلم به شدت مشهود است. این اغراق حتی در مقامات قضایی دادگاه و دادسرای ویژه جنایی از جمله بازپرس هم به چشم می خورد و به نوعی به ذوق مخاطب می خورد. بازپرس و وکیل طوری با هم رفتار می کنند گویی وکیل دشمن خونی بازپرس است و بازپرس می خواهد وکیل را به عنوان متهم و قاتل مجازات کند. نقش وکیل هم اغراق آمیز نشان داده شده است از گرفتن دستمزد ده ها میلیاردی تا واسطه گری و دلالی او برای نجات قاتل از پای چوبه دار.
می شد با بهره مندی از جامعه وکلا، جامعه قضات و مقامات قضایی و رسانه ها مشاوره های حرفه ای خوبی برای ساخت این فیلم و شخصیت پردازی آن گرفت که به واقعیت نزدیک باشد. چرا باید وکیلی که در نقش دفاع از حقوق موکلش (متهم) ایفای نقش می کند نقشی ناقص و اصرار بر سیاه نمایی داشته باشد. اما وکیل خانواده قربانی یا شاکی منفعل و سفید نشان دهد. این خودش نوعی پیش داوری قبل از جنایت نیست؟ در هر حال چه حکم قطعی مبنی بر مجرمیت فردی صادر شود یا مبنی بر برائت او وکیل طبق قانون و نظام حقوقی موظف به دفاع از حقوق جانی و مالی موکل است. اینکه نقش وکیل را سیاه نشان دهند به دور از ماهیت استقلال طلبی و حق خواهی جامعه وکلاست.
اگر متوجه باشیم گاهی اوقات یک رفتار به ظاهر کوچک ما از روی حسادت و بد طینتی یا دروغ گویی می تواند عواقب سنگینی برای ما یا دیگری به دنبال داشته باشد در بسیاری از رفتارها و گفته هایمان بازنگری و دقت بیشتری می کنیم. شاید ندانیم اما گاهی با یک فعل یا ترک فعل به ظاهر کم اهمیت به شکل مستقیم یا غیرمستقیم موجب به خطر افتادن جان و مال و آبروی دیگری خواهیم شد. جالب است در سکانس های ابتدایی فیلم «بیبدن» مردم با شعار و هیاهو از اولیای دم می خواهند مجرم جوان را در پای چوبه دار ببخشد اما خودشان بی رحمانه و غیرمستقیم با قضاوت های نادرست باعث مرگ دو جوان می شوند. این تضادها موجب تأمل است و شاید در این فیلم کارگردان اتفاقی این تضادها را به هم پیوند داده است اما چه اتفاقی چه عمد در هر حال واقعیتی از هویت بخشی از جامعه زیستی ماست.
- منبع خبر : پایگاه خبری دادورزی
Thursday, 2 January , 2025