قتل بابک خرمدین، کارگردان سینما، توسط پدر و مادرش شوکه کننده بود. ماجرای مرموزی که به‌نظر می‌رسد همچنان ابعاد گسترده‌ای دارد. پروژه قتل‌های خانوادگی که حالا توانسته اما و اگرهای زیادی را در ذهن مخاطبان ایجاد کند. والدین بابک در مراحل رسیدگی به‌پرونده اعتراف کردند درسال ۹۰همسر دخترشان را به‌قتل رساندند، آن‌ها گفته‌اند که آرزو، […]

قتل بابک خرمدین، کارگردان سینما، توسط پدر و مادرش شوکه کننده بود. ماجرای مرموزی که به‌نظر می‌رسد همچنان ابعاد گسترده‌ای دارد. پروژه قتل‌های خانوادگی که حالا توانسته اما و اگرهای زیادی را در ذهن مخاطبان ایجاد کند. والدین بابک در مراحل رسیدگی به‌پرونده اعتراف کردند درسال ۹۰همسر دخترشان را به‌قتل رساندند، آن‌ها گفته‌اند که آرزو، دخترشان در مراحل اجرای نقشه شومِ قتل داماد همدستی داشته است. ۷سال از آن ماجرا می‌گذرد و انگار هیچ‌کدام از اعضای خانواده خرمدین سراغی از عضو ناپدید شده‌ خانواده نگرفتند و همین ماجرا برای دختر خانواده رقم خورد. والدین این‌بار آرزو را با روشی مشابه به‌قتل ‌رساندند و باگذشت سه سال از آن حادثه حالا برای همه این پرسش ایجاد شده که چرا دو برادر و یک خواهر آرزو متوجه غیبت او نشدند؟ چه توجیهی توانسته بود غیبت طولانی‌مدت خواهر و شوهرخواهر خانواده را برای آن‌ها عادی جلوه دهد؟ و حالا در سال ۱۴۰۰ بازهم یک قربانی دیگر در همان خانواده و باز هم با همان روش برای اجرای نقشه، یعنی بیهوش کردن، کشتن و مثله کردن بدن قربانی‌ها. این‌ها پرسش‌هایی است که در ذهن مردم ایجاد شده است. شاید اگر پیکر تکه‌تکه شده بابک خرمدین در سطل زباله‌ای در شهرک اکباتان، محل زندگی او پیدا نمی‌شد، پروژه قتل‌های خانوادگی برای این خانواده همچنان ادامه پیدا می‌کرد. اما فرزندکشی یا کشتن والدین فقط منحصر به این خانواده نیست. درست چند روز بعد از برملا شدن راز قتل بابک خرمدین، پلیس اسفراین از قتل دو کودک به‌دست مادرش خبر داد. قبل‌تر هم اعضای خانواده‌ای در اهواز پسر عضو خانواده خود را کشتند. همین دیروز فرزندی در رشت پدر خود را به قتل رساند و ماجرای قتل‌های ناموسی هم که سابقه‌ای دیرینه دارد. شاید یکی از مهم‌ترین آن‌ها از حیث این‌که بسیار بیشتر از سایر موارد در رسانه‌ها به‌آن پرداخته شد، ماجرای قتل رومینا توسط پدرش بود. ماجرایی‌که ماه‌ها بعد از حادثه همچنان توسط کارشناسانِ حقوقی و جامعه‌شناسان برای بررسی دلایل قانونی و عرفی وقوع آن قتل خانوادگی مورد توجه قرار گرفته بود.

اما حالا با وقوع تکراری حوادث مشابه در سال‌های اخیر به‌ویژه قتل بابک خرمدین توسط پدر و مادرش در هفته گذشته، برخی توجه‌ها به‌سمت نهادی به‌نام خانواده جمع شده است. در باور بسیاری از ما خانواده همان جایگاه امنی است که گاهی برایش تقدس هم قائل می‌شویم. اما مرور اتفاقات گذشته و احتمالاً در آینده، پرسشی در اذهان ایجاد کرده، پرسشی که انگار دارد سنگ واقعیت را به دیوار باورهای گذشته می‌کوبد و با هر حادثه مشابه بخشی از باورمندی مثبت ما به نهاد خانواده را با خدشه مواجه می‌کند. پرسش‌هایی از این دست که آیا خانواده امن است به سراغ ذهن‌هایی می‌رود که برای پرسش‌گری حد و مرزی قائل نیستند.

از همین منظر در تحلیل وضعیت موجود دکتر سعید معدنی، جامعه‌شناس در پاسخ به این پرسشِ روزنامه همدلی که خانواده چیست و چه جایگاهی دارد می‌گوید: «به‌طورکلی ۵نهاد اصلی در جوامع وجود دارند که ضامن حیات انسان‌ها هستند. این نهادها عبارتند از: تعلیم و تربیت، اقتصاد، حکومت، مذهب و خانواده، این پنج نهاد اگر در جامعه‌ای وجود نداشته باشد آن جامعه گرفتار از هم پاشیدگی می‌شود. بنابراین امروز ما جامعه‌ای پیدا نمی‌کنیم که این پنج نهاد در آن وجود نداشته باشد، البته در جوامع مختلف این نهادها تغییر می‌کنند. مثلاً در اکثر جوامع امروز حکومت‌ها با گذشته فرق کرده‌اند و به‌سمت دموکراسی حرکت کردند. بنابراین یکی از نهادهای مهم در زندگی انسان خانواده است. چون فرد از نوزادی در بستر این نهاد رشد می‌کند بنابراین نوعی تقدس برای خانواده قائل می‌شود، اما تاکید می‌کنم این نهاد لزوماً مقدس نیست. اما چون ابعاد عاطفی مانند مهربانی پدر و مادر در این نهاد وجود دارد، بنابراین برای انسان‌ها جایگاه والایی پیدا می‌کند.» وی ادامه می‌دهد: «معمولاً پناهگاه اول و آخر همه انسان‌ها هم خانواده است، شما تصور کنید هر انسانی که در فعالیت‌های روزمره خسته می‌شود در نهایت و در اکثر موارد به بستر خانواده پناه می‌برد. اما اگر این نهاد با چنین ویژگی‌هایی دچار آسیب شود، نگران‌کننده است»

معدنی در پاسخ به این پرسش که به‌طورکلی انواع خانواده در جهان امروز چگونه دسته‌بندی می‌شود؟ بیان می‌کند: «در دنیای امروز تقریباً سه نوع خانواده به‌لحاظ شیوه رفتار وجود دارد. یک نوع خانواده‌ای هست که پدرسالار است و پدران آن را کنترل می‌کنند. در این خانواده سایر اعضای آن این اقتدار پدر را پذیرفته‌اند. بنابراین چندان مشکلی در آن ایجاد نمی‌شود. دوم خانواده‌ای است که دمکراتیک است، معمولا والدین و فرزندان در تصمیم گیری‌ها دخالت دارند این نمونه مدل ایده آل خانواده امروزی است و دیگر اندیشه یک نفر حرکت خانواده را پیش نمی‌برد. سوم خانواده از هم پاشیده است یعنی مانند دو مدل قبلی نیست، این نوع سوم خانواده آسیب‌های زیادی همراه دارد.» این جامعه‌شناس تصریح می‌کند: «در جامعه امروزی ما فعلاً یک ترکیبی از خانواده دموکراتیک و خانواده پدر یا والدین‌سالارانه بیشتر خودش را نشان می‌دهد، یعنی نه کاملاً والدین‌سالار است نه کاملاً دموکراتیک، خانواده دارد با ترکیبی از این دو مدل به حیات خود ادامه می‌دهد. حالا اگر خانواده‌ای خارج از این مدل باشد، تقریباً یک خانواده ازهم پاشیده می‌شود و در آن آسیب‌های زیادی خودنمایی می‌کند. یعنی خانواده نمی‌تواند امور خود را مدیریت کند، مانند همان پدری که با داس سر دختر خود را برید، چراکه آن پدر درک مدرنی از جامعه امروز نداشت و آن دختر اقتدار پدر را قبول نداشت، پدر آن خانواده نتوانسته بود حق دخترش را در ازدواج به رسمیت بشناسد»

معدنی در خصوص این‌که چه عواملی سبب نزدیک شدن خانواده‌ها به مدل از هم پاشیده می‌شود، عنوان می‌کند: «اقتصاد در موضوع خانواده از اهمیت زیادی برخوردار است. وقتی اقتصاد جامعه ضعیف می‌شود و خانواده‌ها فقیر می‌شوند، والدین برای تامین نیاز خانواده دو شغله می‌شوند. بنابراین به امور خانواده کمتر توجه می‌کنند. لذا خانواده‌های امروزی بسیار آسیب‌پذیرتر می‌شوند. امروز جدا از مسئله اپیدمی کرونا که کودک و مادر و پدر را خانه‌نشین کرده است، اما به‌طور کلی بسیاری از کودکان هستند که وقتی از مدرسه به خانه برمی‌گردند والدین آن‌ها خانه نیستند. اصطلاحاً این کودکان خودشان کلید در دست دارند و در خانه را خودشان باز می‌کنند و احتمالاً تا غروب منتظر والدین هستند، این کودک وقتی بزرگ شود، قطعاً رفتاری متفاوت از کودکی دارد که به‌هنگام مراجعه به خانواده والدین منتظرش هستند. به‌هرحال می‌خواهم بگویم که امروزه خانواده به‌دلیل افزایش بیکاری، گران شدن هزینه‌ها زندگی، چند شغله شدن والدین شکننده‌تر شده است»

از طرفی شکافی که میان فرزندان با والدین ایجاد شده می‌تواند روند نزدیک شدن به یک خانواده از هم پاشیده را تسریع کند. معدنی به اشاره به همین مسئله یادآور می‌شود: «دختر آبی را یادتان بیاید، این دختر از یک خانواده سنتی آمده بود، اما تحت شرایطی یک فاصله اجتماعی با خانواده خودش گرفت، در دو رشته تحصیلی ادامه تحصیل داد و علاقه‌مند به فوتبال شد، طوری‌که با تغییر چهره و انتخاب گریم مردانه برای تماشای فوتبال وارد استادیوم می‌شود و این‌جا است که فاصله خودش را با آن خانواده سنتی نمایان می‌کند. و بعد از این‌که تهدید به محاکمه می‌شود دست به خودسوزی می‌زند. این نشان می‌دهد فاصله میان نگاه خانواده‌ها و نگاه جوانان امروز زیاد است. این وضعیت نشان می‌دهد خانواده‌هایی که در بند سنت باقی ماندند نتوانستند با فرزندان خودشان همراه شوند»

این استاد دانشگاه با اشاره به ماجرای خانواده خرمدین خاطرنشان می‌کند: «گاهی اوقات اتفاقات برای جامعه گران تمام می‌شود، این اتفاق خیلی‌ها را تکان داده است، خیلی از جوانان‌ها امروز می‌پرسند چطور یک مادر می‌تواند نظاره‌گر مرگ فرزند خودش باشد، بنابراین افزایش این قبیل حوادث می‌تواند نتایج آسیب‌زای دیگری را به‌همراه داشته باشد»

شاید مهم‌ترین درسی که می‌شود از حوادث مشابه این چنینی گرفت این است که خانواده ذاتِ مقدسِ لاتغییر ندارد، اگر مراقب خانواده نباشیم به‌راحتی ضدکارکرد می‌شود طوری‌که اگر قرار است امنیت تامین کند، خودش تبدیل به محل سلب امنیت خواهد شد. لزوم مراقبت از خانواده باتوجه به‌ویژگی‌های جامعه امروز درس فراموش شده‌ نهادهای فرهنگی و اقتصادی است طوری‌که ارائه یک الگوی واحد و دگم از این نهاد سبب شده بسیاری از خیر آن بی‌نصیب شوند.

روزنامه همدلی