دادورزی؛ راضیهعقیلیمهر: وکیل تنها نماینده حقوقی موکل نیست، بلکه چهرهای با موقعیت اجتماعی والا در بستر قضایی و عدالت پروری جامعه است. جامعه تغییر کرده است و انتظار مردم از وکلا فراتر از دانش حقوقی صرف شده است. امروز مردم بیش از هر زمان دیگری به اخلاق و وجدان وکیل اهمیت میدهند. همانند بسیاری از […]
دادورزی؛ راضیهعقیلیمهر: وکیل تنها نماینده حقوقی موکل نیست، بلکه چهرهای با موقعیت اجتماعی والا در بستر قضایی و عدالت پروری جامعه است. جامعه تغییر کرده است و انتظار مردم از وکلا فراتر از دانش حقوقی صرف شده است. امروز مردم بیش از هر زمان دیگری به اخلاق و وجدان وکیل اهمیت میدهند. همانند بسیاری از حرفهها، بهویژه حرفههای حساس که با جان و مال مردم سرو کار دارند، در حرفه وکالت نیز افرادی به دلایل مختلف شأن این جایگاه را در نگاه عمومی تنزل داده و موجب سلب اعتماد بخشی از جامعه نسبت به این حرفه شدهاند. با این حال، گروهی از وکلا همچنان بر مدار اخلاق، وجدان و رعایت حقوق فردی موکل حرکت کرده و جایگاه حرفهای وکالت را حفظ کردهاند.
با همین رویکرد، وب سایت خبری دادورزی گفتوگویی (نظرخواهی) با جمعی از جامعه وکالتی استان بوشهر، اعم از وکلای جوان، پیشکسوت و وکلایی که در هر یک از دو نهاد کانون وکلا و مرکز وکلای استان دارای مسئولیت اجرایی هستند، انجام داده است. این گفتوگوها به صورت جداگانه در سایت منتشر خواهد شد.
دادورزی: اصول اخلاق حرفهای در وکالت چیست؟
فرهمندصابر: قبل از اینکه وارد بحث اصول اخلاق حرفهای در وکالت شوم، تعریفی ساده که تقریباً مورد وفاق و پذیرش همگانی است را خدمتتان عرض میکنم. اخلاق در واقع، مجموعهای از اصول، ارزشها، هنجارها و رفتارهایی است که به انسانها در تشخیص خوب و بد کمک میکند. به عبارتی، ارزشهای پذیرفتهشده یک جامعه هستند؛ یعنی چراغ راهنمایی که افراد را هدایت میکند تا رفتارهای خوب را در آن قالب قرار دهند و از انجام رفتارهای بد خودداری کنند. این یک تعریف ساده از اخلاق است. اما اگر بخواهیم تعریف دقیقتری ارائه دهیم، باید بگوییم از نظر فلسفی، اخلاق، بررسی مفاهیم خوبی، بدی، درستی و نادرستی است. بعد از این، به اصول اخلاق حرفهای در وکالت میرسیم.
وکالت یکی از مشاغل بسیار خطیر اجتماعی است و رعایت اصول اخلاقی در آن نقش جوهری دارد. اساس این بخش، اخلاق کاربردی است. اگر بخواهیم در تقسیمبندی اخلاق جای دهیم، اخلاق حرفهای در زمره مفاهیم اخلاق کاربردی قرار میگیرد. میدانید که یک وکیل با جان، مال، آبرو و حیثیت افراد سر و کار دارد. یک اشتباه وکیل میتواند زندگی یک شخص را نابود کند و یک حرکت درست و مناسب میتواند زندگی جدیدی برای فرد بسازد؛ چه از نظر آبرویی و چه از نظر مادی. اگر یک پزشک مرتکب اشتباه شود، معمولاً با یک نفر در ارتباط است، اما وقتی یک قاضی یا وکیل اصول اخلاقی را رعایت نکند، نظم اجتماعی به هم میخورد. اینجا دیگر فقط بحث اخلاق فردی نیست، بلکه به نظامات اجتماعی برمیگردد.
به قول «طبیب اصفهانی»: خلد گر به پا خاری آسان برآرم/چه سازم به خواری که در دل نشیند
اشتباه، دلها را مجروح میکند و باعث برهم خوردن نظم اجتماعی میشود. بنابراین با توجه به جایگاهی که شغل خطیر وکالت دارد، رعایت اصول اخلاقی در آن اهمیت بسیار زیادی پیدا میکند. از چند بُعد میتوان اصول اخلاقی را بررسی کرد؛ نخست، وکیل آیینهای از دستگاه قضا است. درست است که وظیفهاش دفاع از متهم و دفاع از حقوق موکل است، اما بخشی از وظیفه او فعالیتهای اجتماعی است؛ نقشی که وکیل میتواند در جامعه ایفا کند. یکی از این نقشها اعتمادسازی نسبت به دستگاه قضایی است. وکیل میتواند سرمایه اجتماعی بسیار مهمی برای دستگاه قضا باشد. شاید بپرسید چگونه؟ بیشترین اشخاصی که با دستگاه قضایی ارتباط دارند، وکلای دادگستری هستند. هرگاه این وکلا رضایت عمومی داشته باشند و در واقع از دستگاه قضا حمایت کنند، این امر باعث ارتقا و اعتباربخشی به آن میشود و مردم بیشتر به دستگاه قضایی اعتماد میکنند. این یک سرمایه اجتماعی بزرگ برای دستگاه قضا است. این همان نقش اجتماعی وکیل در ارتباط با قوه قضاییه است.
نقش مهم فردی دیگری که وکیل ایفا میکند، رعایت عدالت و حقوق طرفین دعوا است. وکیل پیش از پذیرش وکالت، در مقام داور درونی ظاهر میشود، ادله را محک میزند و مورد قضاوت قرار میدهد. او میتواند سره از ناسره را تشخیص دهد و راهنمای خوبی برای موکل باشد تا از طرح دعاوی بیاساس جلوگیری شود. جایی که واقعاً حقی وجود ندارد، وکیل میتواند نقش بازدارنده داشته باشد. این خود نوعی داوری بینالطرفین است که باعث کاهش حجم پروندههای ورودی به دادگستری میشود. در اینجا، اگرچه نقش فردی است، اما آثار اجتماعی فراوانی به دنبال دارد. وکیل مکمل و متمم دستگاه قضا محسوب میشود. لازمه این نقش، رعایت اخلاق است.
وقتی وکیل در ابتدای کار با بیطرفی، انصاف و رعایت اصول اخلاقی، موکل را متقاعد میکند که از طرح دعوایی که حقی در آن ندارد منصرف شود، در واقع یک قضاوت اولیه انجام داده است. این اقدام مانع ایجاد پروندههای بیمورد و حجم بالای ورودی به دستگاه قضایی میشود. نتیجه آن، افزایش کیفیت کار دادگستری است. هرچه تعداد پروندههای قاضی کمتر باشد، مجال بیشتری برای مطالعه، بررسی و دقت در پروندهها خواهد داشت. این نشان میدهد که رعایت اصول اخلاقی، اگرچه از محوریت فردی آغاز میشود، اما آثار اجتماعی گستردهای به دنبال خواهد داشت. اخلاق اگرچه جنبه فردی دارد، اما نمود بیرونی و اجتماعی پیدا میکند.
از دیگر اصولی که میتوانیم به آن اشاره کنیم، پرهیز از سوءاستفاده از موقعیت شغلی است. جایگاه خطیر وکیل بهگونهای است که اگر بخواهد، واقعاً میتواند سوءاستفاده کند. اگر وکیل به لباس اخلاق ملبس نشده باشد، اگر متعهد به اخلاق اسلامی و اخلاق حرفهای نباشد و پایبند به اصول اخلاقی حرفهای نباشد، بسیار میتواند خطرناک باشد و از شرایط و موقعیتهایی که دارد بینهایت سوءاستفاده کند.
رعایت استقلال وکیل خود جنبههای مختلفی دارد. ابتدا موکل به شما مراجعه میکند؛ در این مرحله هنوز هیچگونه رابطه استخدامی با او ندارید و به خدمتش درنیامدهاید. در نهایت استقلال میتوانید اظهار نظر کنید. ذهنیت غلطی وجود دارد مبنی بر اینکه وقتی شما وکیل کسی شدید، حتماً باید در چهارچوب خواستههای او حرکت کنید. (وکیل من هستی) این همان اشتباهی است که در بین عموم مردم وجود دارد. چرا این حرف را میزنید؟
اما وکیل در مقام دفاع استقلال دارد؛ یعنی باید از آن چیزی که حق است، آن چیزی که حقیقت است، آن چیزی که عدالت است، و بر اساس آموزهها و تخصص حرفهای خود دفاع کند. لذا اینکه فلان شخص به دلیل جایگاه ممتاز، تمرکز مالی یا موقعیت اجتماعی که دارد، بخواهد تمام تلاش وکیل صرف محق جلوهدادن او شود، عملی است که با بیطرفی در تعارض قرار میگیرد. هرچند که یکی دیگر از اصول اخلاق حرفهای، حفاظت از منافع موکل است، اما این اصل یک قید دارد؛ حفاظت از منافع موکل در چهارچوب قانون. بنابراین، وکیل باید از دادن وعدههای بیجا یا دفاعی که واقعاً فراتر از قانون و خارج از چهارچوب آن است، پرهیز کند. همچنین نباید طرف را بیجهت امیدوار سازد.
از دیگر اصول مهم، رعایت انصاف و امانتداری است. به کارآموزانی که تازه شروع کردهاند، معمولاً توصیه میشود دو سه اصل را رعایت کنند؛ بعد از دو تا سه سال، بهترین وکیل خواهند شد. اولین و مهمترین اصل برای وکیل، امانتداری است. اساساً اختیارات وکیل نیابتی است، چون نایب است و باید امین باشد. وکیلی خوب است که امین خوبی باشد. رعایت انصاف نیز بسیار مهم است؛ هم برای پیشرفت در امور کاری، هم برای مردمداری و هم برای رضایتبخشی به موکلین.
برخی اوقات مسائل مالی جای بسیاری از ارزشها را در روابط میگیرد. مثالی ساده میزنم، شما با موکل قراردادی منعقد کردهاید و در آن قید شده است که در صورتی که وکیل بتواند با صلح و سازش دعوا را خاتمه دهد، استحقاق دریافت کل حقالوکاله را دارد. فرض کنید دعوا بین پدر و فرزند باشد. وکیل هر دو را به دفتر خود دعوت میکند و در همان جلسه اول، به دلیل حس پدری، ترحم یا روابط خانوادگی گذشته، صلح و سازش شکل میگیرد. البته تلاش وکیل نیز در این میان مؤثر بوده است. حال اگر در قرارداد، مبلغی چون دو میلیارد تومان حقالوکاله ذکر شده باشد، اینجا پرسش اخلاقی مطرح میشود. اخلاق از حق بالاتر است، اخلاق از قانون هم بالاتر است. جلوههای اخلاقی و هنجارهای جامعه بهصورت پرتوهایی در قانون انعکاس یافتهاند، اما تمام آن نیستند؛ زیرا قانون وظیفه حفظ نظم عمومی را نیز بر عهده دارد و نمیتواند همهجا مقید به اخلاق باشد. در همین مثال، قرارداد که جنبه قانون خصوصی دارد، به شما اجازه میدهد دو میلیارد، پنج میلیارد یا حتی ده میلیارد تومان مطالبه کنید. اما آیا اخلاق هم چنین اجازهای به شما میدهد؟ پاسخ قطعاً منفی است. حتی اگر موفق شوید، در لحظهای که میخواهید این حقالوکاله را دریافت کنید، ندای وجدان شما چه میگوید؟ آیا احساس رضایت میکنید؟ این همان مباحث اخلاقی و اصول اخلاق حرفهای در رعایت انصاف است.
دادورزی: رعایت اخلاق حرفهای چه تأثیری بر اعتماد عمومی به نهاد وکالت دارد؟ چه مواردی از نقض اخلاق حرفهای در جامعه وکالت دیدهاید که به نظرتان نگرانکننده است؟
فرهمندصابر: پاسخ بخشی از این پرسش را در پرسش نخست شرح دادم اما برای ارائه پاسخ مجزا و تکمیل بحث، خدمتتان عرض کنم که بزرگترین سرمایه اجتماعی هر وکیل، جلب اعتماد موکل و در سطحی گستردهتر، جلب اعتماد عمومی است. یعنی شما در شهری که زندگی میکنید زمانی به عنوان یک وکیل موفق شناخته میشوید که مردم به شما اعتماد داشته باشند. اعتماد، بنای وکالت است. امروزه با توجه به قوانین تصویبشده و افزایش روزافزون تعداد وکلا، رقابت در بازار کار شدت یافته است. این موضوع بهنوبه خود میتواند برخی مفاسد را به دنبال داشته باشد. دغدغههای مالی نباید باعث شوند که وکیل چهارچوبهای اخلاقی را نادیده بگیرد. از جمله اموری که باعث جلب اعتماد واقعی موکل میشود، یکی از اصول اخلاق حرفهای یعنی صداقت، راستی و درستی است. پیشتر هم گفته شد که تعریف اخلاق در حقیقت همین است، تشخیص درست از نادرست. در روابط با موکل، اگر او احساس کند شما واقعیت را بهطور کامل برایش بیان نکردهاید، اعتمادش سلب میشود. بنابراین، وکیل نه تنها باید واقعگرا و واقعبین باشد، بلکه باید تمام واقعیات را به کمال در اختیار موکل قرار دهد.
وکیل باید موکل را از عواقب و نتایج طرح دعوای حقوقی یا شکایت کیفری که قصد دارد مطرح کند، تا آنجا که از نظر تخصصی ممکن است، آگاه سازد. رعایت انصاف و عدالت در روابط وکیل و موکل، میتواند موجب جلب اعتماد عمومی شود. موکل در شرایطی بسیار سخت به وکیل مراجعه میکند و به یک پناهگاه نیاز دارد. در اینجا، وکیل میتواند دو موضع متفاوت اتخاذ کند:۱ـ موضع اخلاقی: حمایت تمامقد از موکل بدون چشمداشت مالی.۲ـ موضع غیراخلاقی: سوءاستفاده از شرایط سخت موکل، چشم طمع داشتن به مال او و مطالبه حقالوکاله بیشتر به دلیل اضطرار و مشکلاتش. این، معیار اخلاقی و غیراخلاقی بودن وکیل است. وقتی در شرایط سخت در کنار موکل قرار میگیرید و حمایت شما صرفاً مادی نیست بلکه دفاع از حق و حقیقت است، موکل بهخوبی تشخیص میدهد که صادقانه از او حمایت کردهاید. این رفتار نشان میدهد که هدف شما تنها منافع مالی نبوده است. چنین رفتاری باعث اعتماد موکل میشود و به اعتبار آن، این رفتار اخلاقی در میان قاطبه وکلا نیز تسری پیدا میکند. خوشبختانه در نتیجه، مردم به این نهاد اعتماد میکنند و نهاد وکالت را بهعنوان خانه دوم خود میشناسند؛ جایی که هرگاه احساس خطر یا مشکلی قضایی داشته باشند، میتوانند به آن پناه ببرند.
دادورزی: آیا وکیل فقط در برابر موکل خود مسئول است یا مسئولیتهای اخلاقی دیگری هم نسبت به شأن دادگاه، جامعه یا حتی طرف مقابل پرونده هم دارد؟
فرهمندصابر: اگر اخلاق حرفهای را صرفاً به رابطه وکیل و موکل محدود کنیم، دچار خطا شدهایم؛ زیرا این مفهوم عامتر است. در ابتدا هم گفتم که حتی بخشی از آن مربوط به قوه قضاییه میشود. ما یک منشور اخلاقی داریم و آن، سوگندنامه وکیل است. سوگندنامه وکیل یکی از سنگینترین سوگندنامههاست. میدانید که از میان مشاغل، تنها تعداد محدودی هستند که سوگند یاد میکنند؛ از جمله پزشکی، وکالت، قضاوت و نمایندگی مجلس. این مشاغل از جمله مشاغل خطیری هستند که با رعایت تشریفات، سوگند یاد میکنند. وکیل در این مراسم، وجدان و شرافت خود را وثیقه سوگند قرار میدهد و متعهد میشود که جز در چارچوب حق و حقیقت، تلاشی نکند.
بهترین منشور اخلاقی برای وکیل همان متن سوگندنامه است. در سوگندنامه، وکیل متعهد میشود که جز برای دفاع از حق، حقیقت و عدالت، و جز برای راستی تلاش نکند؛ شأن همکاران قضایی، همکاران وکلا، موکل و حتی طرف مقابل را رعایت کند. مهمتر اینکه در این سوگند، بحث غرض مطرح میشود؛ یعنی هیچ اقدامی نباید بر اساس غرض شخصی انجام گیرد. پیشتر گفتیم یکی از اصول اخلاقی، رعایت بیطرفی است. وقتی وکیل عصبانی میشود، یا ذینفع است، یا استقلال ندارد، ممکن است از بیطرفی خارج شود. در چنین حالتی، با یک مشاجره لفظی ممکن است دفاع از حق و حقیقت و عدالت کنار گذاشته شود و جای آن را حس انتقامجویی بگیرد. در این شرایط، وکیل تمام تلاش خود را به کار میگیرد تا کسی را که به او توهین کرده شکست دهد، نابود کند یا از میان ببرد. اگر دقت کنیم، همین سوگندنامه خود یک منشور اخلاقی به تمام معناست. کافی است همانگونه که پیشبینی شده، رعایت شود. وکیل مکلف است شأن همکاران قضایی، کارمندان اداری، همکاران مقابل، موکل و حتی طرف دعوا را رعایت کند. من همیشه این جملات را میگویم: هنر وکیل این نیست که فقط موکل خود را نگه دارد؛ بلکه باید چنان رفتار وزین، کلمات مؤدبانه و متین، شخصیت و توان علمی از خود نشان دهد که طرف مقابل، در دعوای بعدی، او را به عنوان وکیل خود انتخاب کند. این، نهایت رفتار و اخلاق حرفهای وکیل است.
دادورزی: آیا تا به حال در موقعیتی قرار گرفتهاید که بین منافع موکل و اصول اخلاقی، تعارضی احساس کنید؟ چگونه برخورد کردید؟
فرهمندصابر: چنین موقعیتهایی برای یک وکیل بسیار پیش میآید. از یک سو، وظیفهاش ایجاب میکند تمامقد از موکل دفاع کند، اما گاهی در روند پرونده متوجه میشود که موکل واقعاً حقی ندارد. اجازه دهید مثالی بزنم.
در پروندهای سنگین مربوط به حدود دو هکتار زمین در یکی از شهرهای استان، موکلین با سند خالصه مراجعه کردند. تمام ارکان لازم برای طرح دعوای موفق وجود داشت، بنابراین دعوا را مطرح کردیم. در جلسه اول دادگاه، طرف مقابل ادعا کرد که این زمین را از مورث موکلین خریداری کرده است. وقتی اصل قولنامه را خواستیم، او صادقانه اقرار کرد که هیچ سندی ندارد. در واقع، با پذیرش مالکیت ما و ادعای انتقال از سوی او، دعوا دچار قلب شد؛ چرا که اثبات خرید بر عهده او بود و هیچ مدرکی ارائه نکرد. در نهایت، دادگاه با استناد به سند رسمی ما و فقدان دلیل از سوی طرف مقابل، حکم به حقانیت موکل و محکومیت طرف مقابل صادر کرد.
اما بلافاصله پس از صدور حکم، چند نفر از افراد مورد اعتماد و آشنا با محیط تماس گرفتند و گفتند که اطلاع دارند طرف مقابل واقعاً زمین را خریداری کرده است. در اینجا با سه نوع تعارض مواجه بودیم.۱ـ منافع وکیل: در صورت موفقیت پرونده، حقالوکاله قابل توجهی طبق قرارداد دریافت میشد.۲ـ منافع موکل: حکم صادرشده کاملاً به نفع او بود.۳ـ منافع عدالت: که ایجاب میکرد تنها از حق دفاع شود، نه صرفاً از موکل.
موکلان را به دفتر دعوت کردم. خانوادهای شریف و محترم بودند. ماجرا را برایشان شرح دادم و گفتم به افرادی که با من تماس گرفتند اعتماد دارم، چون از بزرگان و افراد مورد وثوق هستند. از آنها خواستم بررسی کنند که آیا واقعاً چنین خریدی صورت گرفته یا نه. جالب بود که پس از بررسی، بازگشتند و گفتند: «بله، خودمان هم به این نتیجه رسیدیم که پدرمان خریدار بوده است.
در آن زمان پرونده در مرحله تجدیدنظر بود. به آنها توصیه کردم که ادامه ندهند. در نهایت، هم دادگاه متوجه شد و هم موکلین اقرار کردند که طرف مقابل حق داشته است. در چنین مواردی، اگرچه منافع موکل و وکیل هر یک اقتضای خاصی دارند، اما ندای وجدان، اخلاق حرفهای و سوگندی که یاد کردهایم، مسیر دیگری را طلب میکند. این تجربهها در پروندههای کیفری و حقوقی بسیارند. دست وکیل در دفاع باز است، اما آنچه در نهایت باقی میماند و سرمایه واقعی اوست، آبرو و اعتبار اجتماعی است.
دادورزی: آیا رعایت اخلاق حرفهای وکالت همیشه با منافع مالی یا موفقیت در پروندهها در یک ترازوست؟
فرهمندصابر: این موضوع را باید از دو بُعد جداگانه بررسی کنیم.۱ـ بلندمدت. ۲ـ کوتاهمدت
از بُعد بلندمدت، وکیلی که میخواهد برای خود اعتبار بخرد و اعتماد عمومی را جلب کند، نباید موردی به یک پرونده نگاه کند. همیشه میگویم. شما با یک پرونده ممکن است پولدار شوید، اما سرمایهدار نمیشوید. اگر میخواهید سرمایهدار شوید، باید اعتماد عمومی را جلب کنید، رضایت عمومی موکلین و حتی طرفهای مقابل موکل را به دست آورید، در شهری که زندگی میکنید و محیطی که در آن حضور دارید مقبولیت و محبوبیت پیدا کنید. اخلاق حرفهای اگر با این دیدگاه بلندمدت به آن نگاه شود، پس از سه، چهار، پنج یا ده سال کار در نهایت صداقت، انصاف، تقوا و اخلاق حرفهای، یک سرمایه وزین برای وکیل ایجاد میکند. این اعتبار باعث میشود روزبهروز موکلان بیشتری به او مراجعه کنند و مورد وثوق مردم باشد. موکلان بهصورت زنجیرهای هستند؛ وقتی یک موکل رفتار و منش اخلاقی وکیل را میبیند و میپسندد، باعث میشود سایر موکلان هم بهصورت زنجیرهای از طریق او به وکیل متصل شوند. خودِ این، ایجاد درآمدی پایدار میکند.
از بُعد کوتاهمدت، رعایت اخلاق حرفهای در برخی پروندهها ممکن است موجب محرومیت وکیل از منافع شود. بهعنوان مثال، پروندهای به شما مراجعه میکند، خانمی بسیار عصبانی است و میخواهد مهریهاش را به اجرا بگذارد. متوجه میشوید که شوهر او فردی متمکن است. در این حالت، میتوانید بهراحتی با اجرای مهریه، درصدی از آن را بهعنوان حقالوکاله دریافت کنید. اما در اینجا اخلاق باید نقش ترمز داشته باشد. وکیل باید بهعنوان یک مصلح و یک داور، مانع از متلاشیشدن بنیاد یک خانواده شود. اخلاق حرفهای ایجاب میکند که وکیل از همان ابتدا این خانم را تشویق یا ترغیب به اجرای فوری مهریه نکند، بلکه برای تغییر شرایط و حفظ خانواده مانع شود. در حالی که منافع شخصی وکیل اقتضا میکند این دعوا شکل بگیرد. بنابراین اگر اخلاق نادیده گرفته شود، در کوتاهمدت ممکن است منافع مادی به همراه داشته باشد، اما ندای وجدان مانند سد و ترمزی عمل میکند که اجازه نمیدهد به هر قیمتی پروندهها را جذب کنیم.
بله، در برخی موارد رعایت اصول اخلاقی محدودیتها و موانعی ایجاد میکند و ممکن است مانع دستیابی به منافع کوتاهمدت شود؛ اما همین رعایت، پایهگذار سرمایهای بزرگتر در آینده خواهد بود.
دادورزی: آیا آموزش کافی درباره اخلاق حرفهای در دورههای کارآموزی وکالت ارائه میشود؟
فرهمندصابر: کانونهای وکلای دادگستری تا آنجا که اطلاع دارم جلسات اولیه را به بحث پیرامون اخلاق حرفهای وکیل و کارآموز اختصاص میدهند. در این جلسات، چارچوبهای اخلاقی بیان میشود. اما نکتهای که وجود دارد این است که صرفِ آموزش کافی نیست. آموزش میتواند محدودیتها، موانع و بستههای ترغیبی و تشویقی را ارائه کند، میتواند تخلفات را یادآوری نماید که بخشی از آن نیز به امور اخلاقی بازمیگردد. عدم رعایت موازین و اصول اخلاقی توسط وکیل، تخلفانگاری شده است. اینها شرط لازم هستند، اما کافی نیستند.
پارهای از اصول باید از دوران طفولیت و در خانواده شکل بگیرد. شخصیت کودک در خانواده ساخته میشود. آموزشهای بعدی در محیط مدرسه و آموزش و پرورش صورت میگیرد. مراحل بعدی، دوستان فرد هستند؛ سپس محیط دانشگاهی، همدانشگاهیها و در نهایت محیط اجتماعی که شخص در آن زندگی میکند. اینکه آن محیط تا چه اندازه خود را پایبند به اصول اخلاقی بداند، میتواند در رفتار وکیل نیز مؤثر باشد؛ چراکه وکیل هم در نهایت عضوی از همین جامعه است. بنابراین، وقتی اخلاق در یک جامعه افول کند، مطمئن باشید که این افول به تمام اقشار جامعه سرایت خواهد کرد؛ نه معلم از این افول اخلاقی مصون میماند، نه استاد دانشگاه، نه وکیل دادگستری، نه پزشک، نه کاسب. همه اقشار جامعه ممکن است دچار آسیب شوند و جامعه را آسیبپذیر کنند. پس موضوع، صرفاً یک بحث موردی و آموزشی نیست. هرچند آموزش شرط لازم است و باید وکیل بداند حدود رفتارها، هنجارها و نرمهای رفتاری به چه صورت است تا بتواند رفتار خود را در همان چارچوب تنظیم و تنسیق کند.
دادورزی: چطور میتوان فرهنگ اخلاقمداری را بین وکلا تقویت کرد؟ نقش کانون وکلا در این زمینه چیست؟
فرهمندصابر: خود وکیل در نتیجه تجربه به این نتیجه میرسد که رعایت اصول اخلاقی میتواند از او یک وکیل موفق به جامعه معرفی کند. در مرحله نخست، موفقیت حرفهای او ناشی از رعایت همین اصول اخلاق حرفهای است.
دوم، بستههای تشویقی است که به نظر من کانونها باید برای وکلایی که واقعاً سعی در رعایت اصول اخلاقی داشتهاند فراهم کنند؛ وکلایی که در جامعه به دنبال صلح و سازش، انصاف، عدالت و تخصصگرایی بودهاند و همواره با مطالعه، خود را بهروز نگه داشتهاند و از آنان وکیل موفقی در جامعه شکل گرفته است. وکیلی که شاکی ندارد و اگر نظرسنجیای انجام گیرد و نشان دهد که موکلان حتی با وجود امکانات کم در این زمینه پس از پایان کار نیز از او راضی هستند، چنین وکیلی هنر بزرگی کرده است. زیرا معمولاً در زمان پرداخت حقالوکاله اختلافات اجتنابناپذیر است. با این وصف، اگر موکلان از رفتار و اخلاق وکیل احساس رضایت کنند و مجموعه دادگستری، قضات و کارمندان نیز ببینند که وکیل متخلق به اخلاق است، رفتاری شایسته و متناسب داشته و اصول را رعایت کرده است، میتوان برای او بستههای تشویقی در نظر گرفت. برای مثال، در سالگرد استقلال نهاد کانون وکلا، معرفی اینگونه وکلا به جامعه و جامعه وکلا میتواند انگیزهای برای سایر همکاران باشد تا بیش از پیش اصول اخلاقی را رعایت کنند. تا الان این کار بهطور گسترده انجام نشده است؛ البته کانون بیشتر به سراغ وکلایی رفته که نقش پررنگتری داشتند؛ مثلاً آنهایی که علاوه بر فعالیتهای حرفهای، در کنار آن فعالیتهای اجتماعی نیز داشتهاند. این تلاش باعث میشود همکاران از لاک فردی خود بیرون بیایند و فعالیتهای اجتماعی را در کنار فعالیتهای شغلی و حرفهایشان ادامه دهند.
دادورزی: به نظر شما ساختارهای نظارتی موجود بر رفتار حرفهای وکلا را کافی میدانید؟
فرهمندصابر: به نظر میرسد ساختارهای نظارتی موجود از نظر سازوکار کافی باشند. چون میدانید که رفتار وکلا از طرق مختلف تحت نظارت است؛ هم رئیس کانون وکلا، هم دادسرای کانون وکلای دادگستری، هم دادگاههای انتظامی و خودانتظامی که وجود دارد. اکنون اداره بازرسی نیز در خود کانون ایجاد شده است. علاوه بر این، مقاماتی هم هستند که میتوانند نظارت کنند؛ مانند دادستان، رئیس کل دادگستری و دادستان کل کشور. هرگاه تخلفی را مشاهده کنند، میتوانند اعلام نمایند. هر زمان ببینند که ادامه وکالت برای یک وکیل باعث لطمه به جامعه وکلا میشود یا شأن وکالت را خدشهدار میکند و رفتارهای نامتناسب از او دیدهاند، میتوانند حتی با طی تشریفات قانونی، از او سلب صلاحیت کنند. یعنی میخواهم بگویم این نوع نظارتها وجود دارد. افزون بر آن، برخی جرایم که توسط وکیل انجام میشود میتواند موجب محرومیت دائمی او از وکالت گردد. در چنین حالتی، دستگاه قضایی هرگاه متوجه شود وکیل مرتکب جرمی شده است، گزارشی از آن جرم و تبعات آن به کانون وکلا ارسال میکند. رئیس کانون نیز مراتب را به دادگاه انتظامی کانون منعکس مینماید و اگر ادامه فعالیت وکیل را منافی تشخیص دهند، حسب مورد ممکن است تعویق، تعلیق یا حتی محرومیت دائم او از وکالت را به دنبال داشته باشد.
بنابراین به نظر میرسد ابزارهای نظارتی متعددند. علاوه بر این، برای عضویت در برخی مشاغل و جایگاهها در کانون وکلا، نظارت سختگیرانهتری پیشبینی شده است. مثلاً برای اعضای هیئتمدیره کانون وکلای دادگستری استعلامهای متعددی از نهادهای نظارتی و نیز از دادگاه عالی انتظامی قضات انجام میشود که این خود نوعی نظارت دیگر بر وکلایی است که برای هیئتمدیره کانون ثبتنام کردهاند. میبینید که یک نظارت همهجانبه برقرار است. افزون بر این، نظارت خود موکل بر رفتار وکیل، نظارت دادگاه و حتی نظارت همکاران که گاهی منجر به گزارش رفتارهای خلاف اخلاق حرفهای میشود، میتواند عاملی بازدارنده برای جلوگیری از تخلفات و نادیده گرفتن اخلاق حرفهای باشد.
دادورزی: اگر بخواهید به وکلای جوان جملهای درباره اخلاق حرفهای بگویید آن جمله چیست؟
فرهمندصابر: توانمند باشید. توانمند بودن یعنی داشتن مطالعات مستمر و همیشگی از نظر علمی. توانایی علمی، امانتداری و رعایت انصاف، شرط موفقیت در حرفه وکالت است.
*دکتر بهرام فرهمندصابر، عضو هیئت علمی دانشگاه/رئیس سابق کانون وکلای دادگستری استان بوشهر
- منبع خبر : پایگاه خبری دادورزی
Friday, 19 September , 2025