مطابق تبصره ۳ ماده ۱۰۳ قانون مالیاتهای مستقیم مصوب سال ۱۳۶۶ با اصلاحات و الحاقات بعدی، در صورتی که پس از ابطال تمبر، تعقیب دعوی به وکیل دیگری واگذار شود، وکیل جدید مکلف به ابطال تمبر روی وکالتنامه مربوط نخواهد بود. مقصود از این تبصره چیست؟ آیا منظور حق توکیل در وکالت است که نیاز به ابطال تمبر ندارد یا اینکه هر نوع واگذاری را شامل میشود؟ مثلاً چنانچه پرونده دارای وکیل باشد و متهم در کنار وکیل قبلی خود و به صورت جداگانه وکیل دیگری نیز به دادگاه معرفی کند، آیا ابطال تمبر روی وکالتنامه اخیر ضروری است؟
وکیل در صورت داشتن حق توکیل مطابق ماده ۶۷۲ قانون مدنی، میتواند برای انجام تمام یا قسمتی از مورد وکالت به دیگری تفویض وکالت کند. در این صورت وکیل دوم، وکیل مع الواسطه موکل به شمار می آید و با عنایت به تبصره ۳ ماده ۱۰۳ قانون مالیاتهای مستقیم مصوب سال ۱۳۶۶ و تبصره ماده ۶ آیین نامه تعرفه حق الوکاله، حق المشاوره و هزینه سفر وکلای دادگستری مصوب سال ۱۳۹۸ رییس قوه قضاییه، چنانچه پس از ابطال تمبر، تعقیب دعوی به وکیل دیگری واگذار شود، وکیل جدید مکلف به ابطال تمبر روی وکالتنامه مربوطه نخواهد بود؛ بنابراین چون تمبر مالیاتی که هر وکیل باید ابطال و به وکالتنامه الصاق کند، تابع حق الوکاله است، در صورتی که بدون عزل یا استعفای وکیل اول، وکیل دوم اعلام وکالت کرده و وکالت وکیل اول را ادامه دهد و شخصاً نیز حق الوکاله گرفته باشد، باید مطابق ماده ۶ آیین نامه پیش گفته، تمبر مالیاتی لازم را الصاق کند؛ اعم از اینکه اسامی هر دو وکیل در یک وکالتنامه ذکر شده باشد یا وکیل دوم وکالتنامه جدید را ارائه دهد. همچنین چنانچه خواهان، وکیل را عزل و سپس وکیل دیگری به دادگاه معرفی کرده، موضوع منصرف از تبصره ۳ ماده ۱۰۳ قانون مالیاتهای مستقیم است؛ زیرا وکالت وکیل جدید، مستقل از وکالت وکیل معزول است و هر یک از نظر استحقاق دریافت حق الوکاله نیز بر اساس قوانین مربوط تابع قرارداد منعقده هستند و در نتیجه دلیلی بر انتفای تکلیف وکیل دوم مبنی بر ابطال تمبر وجود ندارد، ولی اگر همان وکیل سابق که معزول شده یا استعفا داده است مجدداً اعلام وکالت کند، با عنایت به اینکه یک بار تمبر مالیاتی را ابطال کرده است، نمیتوان وی را به ابطال تمبر مالیاتی مجدد الزام کرد.
شخصی که به حکم دادگاه بدوی محکوم شده است، با قطعیت رای، تقاضای اعاده دادرسی میکند. شعبه دیوان عالی کشور با استناد به بند «چ» ماده ۲۷۴ قانون آیین دادرسی کیفری مصوب سال ۱۳۹۲ با تجویز اعاده دادرسی، رسیدگی مجدد را به دادگاه هم عرض دادگاه صادرکننده حکم قطعی ارجاع میدهد. آیا رسیدگی شعبه مرجوع الیه، مستلزم رسیدگی ماهوی به جرم انتسابی و دلایل له و علیه محکوم است؟ چنانچه رای محکومیت قطعی بر اساس علم قاضی صادر شده باشد، آیا قاضی دادگاه مرجوع الیه مکلف است بر اساس دلایل و مستندات ابرازی در پرونده، اقدام به صدور رای مجدد کند یا اینکه به استناد علم قاضی قبلی صادرکننده رای قطعی اکتفا و اقدام به صدور رای کند؟
مطابق نص ماده ۴۸۰ قانون آیین دادرسی کیفری مصوب سال ۱۳۹۲، رسیدگی دادگاه هم عرض پس از تجویز اعاده دادرسی، رسیدگی ماهوی است و این دادرسی، از دادرسی اولیه مستقل است؛ بنابراین دادگاه مزبور پس از نقض رای مورد اعاده دادرسی، بر اساس مقررات قانونی رسیدگی و رای مقتضی صادر میکند. لذا استناد به علم حاصله در دادگاه سابق منتفی است.
Saturday, 28 December , 2024