نویسنده: ایلین. اف. بابیت مترجم: سعید نوذری همانطور که تجربه ی دو میانجی‌گر از دو طبقه متفاوت یعنی کوفی عنان و لخدار ابراهیمی در سوریه نشان داده است، میانجی‌گری به عنوان یک استراتژی برای پیشگیری از استبداد گسترده با موانع زیادی روبرو شده است.  آیا استفاده از میانجی‌گری بر اساس چنین شرایط دشواری شایسته است […]

نویسنده: ایلین. اف. بابیت

مترجم: سعید نوذری

همانطور که تجربه ی دو میانجی‌گر از دو طبقه متفاوت یعنی کوفی عنان و لخدار ابراهیمی در سوریه نشان داده است، میانجی‌گری به عنوان یک استراتژی برای پیشگیری از استبداد گسترده با موانع زیادی روبرو شده است.  آیا استفاده از میانجی‌گری بر اساس چنین شرایط دشواری شایسته است یا استفاده از نیروی نظامی تنها روش پیشگیری از استبداد بوده و شهروندان را از خودکشی، جرایم جنگی، جرایم علیه بشریت و پاکسازی قومی حمایت می‌کند؟

در ابتدا فکر می کنم تجزیه و تحلیل اینکه چگونه و چه زمانی میانجی‌گری می‌تواند در پیشگیری از استبداد، موثر باشد گزینه مناسبی است. تشریح اینکه چطور دو برنامه جامع مسئولیت حمایت از حقوق بشر و برنامه میانجی‌گری برای مدیریت تعارض می‌توانند به روش هماهنگی فعالیت کنند، هرچند در مطالب پیش رو، شما را آگاه خواهم کرد که  برای رسیدن به چنین وحدتی موانعی وجود دارد.

برنامه جامع مسئولیت حمایت، در کمیسیون بین‌المللی مداخله و حاکمیت دولت و حکم گزارش جهانی سال ۲۰۰۵، یک برنامه مهم و سودمند است. هدف از ارائه ی طرحِ حمایت از غیرنظامیان در برابر آسیب شدید، در کنوانسیون‌های بین‌المللی حقوق بشر و حقوق کیفری بین الملل پیشگیری از خودکشی و مجازات آن بوده است.

به طور قابل توجه، سه جرم از چهار جرم شناسایی شده در حکم سال ۲۰۰۵ میلادی، جرایمی را دربرمی‌گیرند که به وسیله دیوان دادگستری لاهه تحت تعقیب قرار می‌گیرند، این جرائم شامل: خودکشی، جرایم جنگی، جرایم علیه بشریت و برنامه جامع و پاکسازی قومی را شامل می شوند.

تا این زمان بسیاری از تحلیل‌ها و توجهات سیاسی به برنامه جامع، به جای پیشگیری، بر حمایت و استفاده از اقدامات اضطراری همچون تحریم و نیروی نظامی برای متوقف کردن حکومت‌ها از ارتکابِ استبدادِ گسترده که از پیش در دستور کار گرفتند، تمرکز نموده اند. در سال ۲۰۱۰،  بان کی مون؛ دبیرکل سازمان ملل، نه تنها حمایت در برابر این جرایم بلکه پیشگیری از وقوع آن‌ها را نیز ضروری شمرد:

لازم است ما روش‌های مختلفی که می تواند برای پیشگیری از تعارض میان گروه‌ها مورد استفاده قرار گیرد را بشناسیم، از تعارضات شدید گرفته تا قتل عام.

میانجی‌گری خودش را مدیون این پیشگیری ضمنی می‌داند، طوری که می‌تواند به تنهایی یا همراه با دیگر رویکردها، عوامل سیاسی را قادر به کناره‌گیری از خشونت کند و یک راه‌حل سیاسی برای مقابله با آسیب‌ها و حل‌وفصل اختلافات ارائه نماید. میانجی‌گری می‌تواند در شرایطی که استفاده از نیروی نظامی به وسیله جامعه بین‌الملل نامطلوب است و گزینه پایداری نیست مورد استفاده قرار گیرد. نگرانی جهان جنوب که برنامه جامع     را به عنوان برنامه‌ای برای حکومت‌های تحت سلطه کشورهای دیگر تلقی می‌کند، میانجی‌گری را به عنوان استراتژی خیلی مهمی تلقی می‌کند که به عنوان اولین راهکاری است  که در پیشگیری از استبداد شناسایی و مورد استفاده قرار گرفته شده است.

البته میانجی‌گری با مجموعه متفاوتی از فرضیه‌ها عمل می‌کند که غیر از استراتژی‌های جامع مبتنی بر رویکرد حقوق بشری می‌باشند.

 

موضوعات

 

حقوق بشر پادرمیانی
برخورد با متخلفان نام و شرم؛ هیچ سابقه ای برای تحمل رفتار بد ایجاد نکنید. از «چوب» برای تأثیرگذاری بر تغییر استفاده کنید. متخلفان را در بحث بگنجانید تا منافع آنها را جلب کند. در صورت امکان از «هویج» و «چماق» برای تغییر نگرش استفاده کنید
مفهوم عدالت مسئولیت پذیری فردی؛ مجازات / قصاص انصاف در نظر طرفین؛ در صورت امکان روابط خود را حفظ کنید
نظریه تغییر اجتماعی انتهای آن را تعریف کنید؛ طراحی یعنی رسیدن به آنها. در صورت لزوم تحمیل کنید. به معنی ماده؛ اگر با همکاری احزاب حاصل شود، نتایج پایدارتر است.

 

این مجموعه‌های متفاوت چطور برنامه پیشگیری از استبداد را حمایت کرده یا مانع از اجرای آن می‌شوند؟

برای بررسی این سوال، با نگاهی به استفاده  از میانجی‌گری آغاز  می کنم؛ که در اصل می‌تواند برای حل و فصل تعارضات خشن مورد استفاده قرار گیرد و حتی نقاط ضعف و قوت آن به عنوان یک استراتژی پیشگیرانه مورد استفاده قرار گیرد. سپس دو پرونده اخیر که در آن‌ها میانجی‌گری بر اساس اهداف برنامه جامع مورد استفاده قرار گرفته را بررسی می‌کند؛ میانجی گری در کنیا، سال ۸-۲۰۰۷  موفقیتی به دست آورد و در ساحل عاج سال ۱۱-۲۰۱۰، برای توقف خشونت با شکست مواجه شد.

بر مبنای این مقایسه، شرایطی را که بر اساس آن میانجی‌گری در پیشگیری از استبداد گسترده موثر است و چالش‌های شناسایی شده دستیابی به این هدف  را مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهیم.

میانجی‌گری؛ فرآیندی است که در پژوهش و ادبیات سیاست به عنوان “مذاکرات کمکی” به آن اشاره شده و به موجب آن یک شخص ثالث که غالبا خصومتی با طرفین ندارد، در کمک به طرفین اصلی تعارض با هدف ارزیابی راهکارهای‌شان برای مذاکره، سازماندهی گزینه‌های ساختاری‌شان و یافتن راهی برای رسیدن به توافق که منافع طرفینِ درگیر در تعارض را تحقق بخشد، دست به مداخله می‌زند.

راه تحکیم چنین فرآیندی این است که طرفین به طور فعال در تجزیه و تحلیل مساله و همکاری با میانجی‌گر برای کشف یک راه حل، مصاحبت با همدیگر به طور مستقیم یا غیرمستقیم از طریق میانجی‌گر به منظور طراحی یک ایده که مورد قبول‌شان باشد، مشارکت کنند. رسیدن به ایده‌ای موفقیت‌آمیز؛ ایده‌ای است که طرفین اختلاف را به نتیجه برساند و شرایطی مطلوب برای اجرای ایده فراهم می‌کند.

چالش استفاده از میانجی‌گری طرف مقابل حمایت از آن می‌باشد چرا که طرفین باید بر سر یک راه حل توافق کنند نه اینکه راه‌حل بر آنها تحمیل شود، آن‌ها باید متقاعد شوند توافق بهتر از راهکارهای دیگر مثل به کارگیری خشونت است.

تئوری آمادگی استدلال می کند طرفین زمانی که راهکارهای‌شان مناسب نباشد و زمانی که درگیری مسلحانه موجب تحمیل هزینه‌هایی (مثل هزینه اقتصادی، نظامی و سیاسی) شود و راه دیگری نداشته باشند، به نحو محتمل   به دنبال حل و فصل اختلاف می‌روند.

ویلیام زارتمان[۱] از این وضعیت به عنوان یک صحنه پیروزی یاد می‌کند و در تحقیقش نشان داده حل و فصل اختلافات، زمانی به نحو محتمل قابل دستیابی است که همه ی طرفین تعارض به این نتیجه رسیده باشند. پذیرش تئوری آمادگی نه فقط شامل پیروزی متقابل طرفین است بلکه فرمولی برای دستیابی به توافق پایدار و مشارکت رهبرانی است که بتوانند التزام به ساختارهای‌شان را کنار بگذارند.

اگر این شرایط موجود نباشد، پاداش‌ها و مجازات‌ها (سیاست چماق و هویج) غالبا نمی‌تواند سیاست محاسبه منافع-هزینه‌های طرفین را تغییر دهد، مثلا زمانی که یک توافق مورد مذاکره بیش از وضعیت کنونی فریبنده است. برای مثال، تحریم‌ها یا دیگر اقدامات اجباری می‌تواند برای افزایش هزینه‌های غیرتوافقی یا مورد استفاده قرار گیرد یا مساعدت اقتصادی می‌تواند برای رسیدن به ایده‌ای بالقوه مورد استفاده قرار گیرد. میانجی‌گرانی که خودشان می‌توانند چنین راهکارهایی ایجاد کنند، میانجی‌گران تاثیرگذار نام دارند و استفاده از چنین اهرمی می‌تواند تعارض را به مرحله حل و فصل برساند.

میانجی‌گران بدون چنین منابعی همچون سازمان ملل متحد قادر هستند آن‌ها را از دیگر عوامل قدرتمند مثل ایالات متحده یا اتحادیه اروپا بدست آورند. بنابراین میانجی‌گری گاهی همراه با دیگر اقدامات متوالی یا همگام با اقدامات اجباری ممکن است با شکست مواجه شود و این مورد زمانی بروز می‌کند که رسیدن به توافق مورد نیاز است اما هیچ اراده یا توانی برای رسیدن به توافق در اشخاص ثالث وجود ندارد.

* بخشی از کتاب در دست انتشار “میانجی‌گری و پیشگیری از استبدادهای گسترده”،

(The international politics of human rights: rallying to the R2P cause?)

انتشارات هامون نو – ۱۴۰۲

[۱] ویلیام زارتمن استاد بازنشسته در دانشکده مطالعات بین المللی پیشرفته Paul H. Nitze دانشگاه جان هاپکینز است، او پیش از این برنامه های مدیریت تعارض و مطالعات افریقایی مدرسه را هدایت می کرد.

منبع: فصلنامه مطالعات فرهنگی نامه هامون، سال ششم، شماره هفدهم، زمستان ۱۴۰۲، ص ۵۶

  • منبع خبر : فصلنامه مطالعات فرهنگی نامه هامون