پایگاه خبری دادورزی ـ راضیه عقیلی مهر: دیروز پیاده از کوچه ای منتهی به خیابان اصلی شهر عبور می کردم با اینکه شیشه های خودرو، دودی بود اما روشنایی مانده به غروب و همان اندک انعکاس نور آفتاب به داخل خودرو، ناگهان مرا متوجه ی حضور دو کودک در صندلی جلو یک خودرو شخصی کرد. […]

پایگاه خبری دادورزی ـ راضیه عقیلی مهر: دیروز پیاده از کوچه ای منتهی به خیابان اصلی شهر عبور می کردم با اینکه شیشه های خودرو، دودی بود اما روشنایی مانده به غروب و همان اندک انعکاس نور آفتاب به داخل خودرو، ناگهان مرا متوجه ی حضور دو کودک در صندلی جلو یک خودرو شخصی کرد. یک پسر حدود دو ساله که با چهره ای پرشور و خندان با فرمان خودرو بازی و ذوق می کرد و یک دختر حدود پنج ساله که روی صندلی جلو خودرو با نگاهی مضطرب نشسته بود و رهگذران را نگاه می کرد. دیدن این شرایط نگرانم کرد بی درنگ به خودرو نزدیک شدم برای اطمینان از اینکه خویشان این دو کودک در صندلی عقب خودرو نشسته و مراقب این دو کودک هستند به شیشه ماشین چند ضربه کوبیدم. که بلافاصله دختربچه در جلویی خودرو را برایم باز کرد. نگاهی به صندلی عقب خودرو انداختم و کسی را نیافتم. مضطرب شدم و از دختر بچه پرسیدم: «عزیزم بابا و مامانت کجا هستند؟» با نگاه معصوم و کلام کودکانه اش دستش را به سمت روبرو اشاره کرد و گفت: «بابام الان میاد» خوشبختانه هوا در آن وقت از روز زیاد گرم نبود و فضای داخل خودرو هم خنک بود. چون ماشین را در مسیر عبور و تردد دیگر وسایل نقلیه قرار داده بودند، نگران بودم دختربچه با باز و بسته کردن بی دلیل در خودرو و در پی آن پیاده شدن این دو کودک بی دفاع و بی خبر از همه جا به آن ها آسیبی برسد. شیشه جلو ماشین را تا حد متوسط پایین کشیدم و از دختربچه خواستم در را بندد و همان جا منتظر پدرش بنشیند. خودم هم شبیه یک نگهبان وظیفه شناس یا شاید پرستاری دلسوز یا آدمی که به شدت نسبت به این شرایط، احساس مسئولیت می کرد همان جا منتظر ایستادم، ببینم صاحب این کودکان و خودرو کیست؟ و با چشمانی خیره و از حدقه زده بیرون و البته نگران از این رویداد، کودک سرگرم بازی با فرمان ماشین و صورت دختر بچه نگران را می نگریستم تا مطئمن شوم حالشان خوب است. حدود نیم ساعتی گذشت، در صدد برآمدم به پلیس ۱۱۰ خبر دهم تا چاره ای برای این شرایط اندیشیده شود. چون غروب شده بود و تردد مردم با وسایل نقلیه در کوچه بیشتر به چشم می خورد. که خوشبختانه دیدم آقایی تنومند با قد متوسط و با حالی سرخوش و بی خیال، قدم زنان از سرکوچه به سمت خودرو، نزدیک می شود و با تعجب هم به من نگاه می کند. من هم با چشمانی خیره و عصبانی حرکات او را می نگریستم. سوئیچش را که از جیبش بیرون آورد حدس زدم باید پدر این بچه ها باشد. نزدیک خودرو که شد بی توجه به نگاه پرسشگر من به سمت در جلو خودرو که رفت دیگر مطمئن شدم پدر بچه هاست. تا خواست سوار خودرو شود، مقابلش قرار گرفتم و گفتم: «شما پدر این بچه ها هستی؟» با حالتی بی تفاوت لبخندی زد و گفت: «بله». نگاهی به چشمان دخترک کردم که سری به نشانه ی تایید تکان داد. سپس به او گفتم: «نیم ساعت و شاید بیشتر شما دو کودک بی دفاع و بی زبان را در یک خودرو و کوچه ی پرتردد تنها رها کردی در حالی که پسر کوچکت با فرمان خودرو بازی می کند و دخترت هم با نگرانی هر چند بار در خودرو رو باز می کند تا شما را بیابد، واقعا شما چه پدری هستید؟» با خونسردی نیشخندی زد و گفت: «ببخشید خانم کار داشتم و خیلی ممنون که مراقب بچه های من بودید»
در تکرار این موضوع یا بهتر بگویم معضل، شاهدان عینی دیگری هم هستند که انعکاس تجربیاتش ناراحت کننده شان در این مجال و از جهت اهمیت و آگاهی شهروندان ضروری است. در این جریان یکی از شهروندان بوشهری برایم ماجرای تلخی را گزارش کرد. اینکه چندین سال پیش آقایی فرزند نوزادش را در خودرواش رها کرده و برای انجام کارهایش به دادگاه مراجعه کرده بود. بعد از اینکه برگشته متوجه می شود نوزاد از شدت گرما و آفتاب خفه شده است.
شاهد عینی دیگری هم برایم نقل کرد که چند روز پیش بعد از اتمام خریدش از یک فروشگاه در حالی که سوار خودرو اش می شده، متوجه ی حضور یک دختر بچه ی حدود پنج ساله می شود که به شدت گریه می کرده و با مشت به شیشه ی خودرو می کوبده. بی درنگ از خودرواش پیاده می شود و به سراغش می رود. متوجه می شود کودک در خودرو تنهاست و در شرایط رنج آوری است و شدت گرما هم او را کلافه کرده است. به تصور اینکه شاید در خودرو باز باشد با دستگیره ها کلنجار می رود اما هم در قفل بود هم شیشه ها بالا کشیده شده بود و هم کولر خودرو خاموش بود. این شهروند مسئولیت پذیر همان جا می ایستد و از مردم و مغازه داران اطراف پیگیری می کند تا صاحب خودرو را پیدا کند. که خوشبختانه جستجویش به نتیجه می رسد و مادر کودک را در حالی که در بازار میوه و تره بار مشغول خرید بود، در فاصله کوتاهی پیدا می کند و به او می گوید: «با خودت چه فکری کردی یک کودک بی گناه رو رها کنی، داره از شدت ترس گریه می کنه و از گرما حالت خفگی به خودش گرفته» و مادر را با سرعت به سمت دختربچه رها شده در خودرو می کشاند. مادر هم بعد از اینکه کودکش را از خودرو بیرون می آورد و با خودش به سمت بازار می برد رو به این شهروند وظیفه شناس می کند و گوید: «برای ده دقیقه کار داشتم!»
در ماده یک قانون حمایت از اطفال و نوجوانان مصوب ۱۳۹۹ در بند ت آمده است هرگونه فعل یا ترک فعل عمدی که سلامت جسمی، روانی، اخلاقی یا اجتماعی طفل و نوجوان را در معرض خطر و آسیب قراردهد؛ از قبیل ضرب و جرح، محبوس کردن، سوءاستفاده جنسی، توهین یا تهدید نسبت به طفل یا نوجوان در صورتی که جنبه تأدیبی نداشته باشد یا قراردادن او در شرایط سخت و غیرمتعارف و یا خودداری از کمک به وی باشد عنوان سوء رفتار می گیرد و جرم محسوب می شود. جدای از شرایط تعریف شده و تفسیر این حکم برای جرم انگاری رها کردن کودک در خودرو در واقع حقی بر دوش والدین نسبت به نگهداری از فرزند وجود دارد که در مواردی از جمله آنچه در مطالب فوق عنوان شد از روی جهل و عدم آگاهی و یا عمد و سهل انگاری نادیده انگاشته می شود و در اینجا قانون گذار نسبت به این شکل رها کردن کودک حتی برای ده دقیقه یا نیم ساعت یا کمتر یا بیشتر آن را سوء رفتار نامیده و جرم انگاری کرده است. اما اثبات این جرم برای کودک بی دفاع و نوجوان تحت سلطه والدین بسیار دشوار است. از این جهت این نوع پدیده را باید به عنوان یک معضل اجتماعی شناسایی و آسیب شناسی کرد چرا که در آن نوعی بی مهری و بی تفاوتی نسبت به سرنوشت جسمی و روانی کودکان قرار دارد. معضلی که به دلیل شرایط و ویژگی خاصش اثبات و پیگیری آن با مشکلات و بهانه هایی همراه است چون از سوی نزدیک ترین خویشاوند کودک اتفاق می افتد. کودک بی پناه توان دفاع از خودش را در برابر تحمل این شرایط ندارد و این نوع والدین چنین جریانی را با بی تفاوتی فراموش می کنند و به همان جمله ی «برای ده دقیقه کار داشتم» بسنده کرده و حقوق انسانی کودک را نادیده می گیرند که به طور حتم فرصت تکرار آن باز هم فراهم خواهد شد. باید نسبت به این موضوع توجه داشت که رها کردن کودکان در خودرو حتی برای چند لحظه کوتاه به هر بهانه ای چه تابستان و چه زمستان و هر فصلی بسیار اتفاق خطرناکی است. کودک در جریان همین سهل انگاری ها دچار استرس، اضطراب، خفگی و متاسفانه منتهی به مرگ خواهد شد چون او کودک است و نسبت به شرایط محیطی و رفتار زیستی خود آگاهی ندارد و با اعتماد ذاتی به والدین خود تنها آن ها را پناه و محافظ خود می پندارد بی آنکه بداند برخی از والدین نسبت به این حقوق انسانی او بی توجهی می کنند با نهایت احترام به والدین مسئولیت پذیر که تمام تلاش شان را برای حفاظت، تربیت و پرورش کودکشان انجام می دهند. نباید اجازه دهیم هیچ کودک بی دفاع و معصومی به این حوادث ناگوار دچار شوند. وقتی پای جان انسانی در میان باشد آن هم کودک بی دفاع هیچ بهانه ای از جمله دغدغه اقتصادی و مشغله ی کاری برای ایجاد این شرایط رنج آور با عنوان رها کردن کودکان در خودرو پذیرفته نیست. مصداق وارد کردن جرم بر کودک است چه جسمی و چه روانی و نیازمند پیگیری و گزارش شهروندان آگاه به مراکز انتظامی و پیگیری قضایی است تا فرهنگ حفظ حقوق عام و خاص اطفال برای برخی والدین ناآگاه و سهل انگار نهادینه شود.

  • منبع خبر : پایگاه خبری دادورزی