دادورزی: ورق می زنم روزشمارهای چندی پیش را؛ باور نمی کنم که دوسال گذشت. همین روزها بود که هیولای ریزه میزۀ کرونا، همگان را به پستو کشانده بود. میادین و گذرگاه ها، سیاحتگاه ها و زیارتگاه ها، همه، سوت و کور بودند و این مهمان ناخوانده در شهر حریف می طلبید. در هجوم وحشت و […]

دادورزی: ورق می زنم روزشمارهای چندی پیش را؛ باور نمی کنم که دوسال گذشت. همین روزها بود که هیولای ریزه میزۀ کرونا، همگان را به پستو کشانده بود. میادین و گذرگاه ها، سیاحتگاه ها و زیارتگاه ها، همه، سوت و کور بودند و این مهمان ناخوانده در شهر حریف می طلبید. در هجوم وحشت و اضطراب، تنهای تنها؛ پاکبانان بی ادعا، پرستاران دلسوز و پزشکان نستوه بودند که بر شعله های مرگ، جانانه می رقصیدند و به روان پرالتهاب، مضطرب و خستۀ شهر، شوق زنده بودن و ماندن می دمیدند.نمی دانم بشر را چه در سر است که به این زودی هنوز لباس عافیت نپوشیده و بانگ ناقوس مرگ، خاموش نشده، ره فراموشی می سپرد.

دیروز بود که این هیولا، دست تمام انسان ها را به هم گره زده و قلب ها را در هم تنیده بود. در مقابل او هیچ حاکمی، حاکم و هیچ رعیتی، رعیت نبود. همه یک صدا موجودی مستآصل که دست به دامان آسمان آویخته و آرزوی لحظه ای آرامش، طلب می داشتند. همه نه در صلح که صلح را به چشم جان باورش داشتند. انگشت گزان از دیروز خود، فردای خوبی ها را به رویای شیرین گذر از این پیچ سخت زندگی نه ترسیم که باور می کردند.

مگر باور کردنی بود که دوباره آدمی به دیروز  برگردد و تعرض و تجاوز و همنوع کشی از سرگیرد؟!!

هنوز کرونا جولان می دهد و بشر دوباره خوی درندگی از سرگرفته است. طالبان و دره پنجشیر، روسیه و مردمان اکراین، سعودی و حوثی های یمن،…. و ۸۱ تن به تیغ جور و عصبیت به نام نامی او، در حریم امن خانه اش، جان بنده اش گیرند.

می خواستم چهارشنبه سوری، نوروز، دوازده فروردین، روز طبیعت وو… را تبریک بگویم. اما چگونه، وقتی که بشر همچنان در منجلاب جهل گرفتار است و جهالت جولان میدهد. کشتار این سو، ضد حقوق بشری است و آن سو نه، تعرض یکی به مرزی تجاوزاست و دیگری نه! تو بگو چگونه می توان تبریک باد گفت!

مگر فرق است بین کُشتن و کُشتن؟! نکند جان بنده ای از بنده ای دیگر نزد آفریننده برتر است و ما نمی دانیم؟!

دارم طعم روزهای خوش جولان دهی هیولای ریزه میزه را مزه مزه می کنم! آن روزی که همه فارغ از هر دین و مسلکی، خدا باور و ناباور همه با هم یکی بودند و غیر یکی، هیچ نبودند.

مگر باوری از این برتر است. باور رسیدن به یگانگی و به چشم خویش چنین روزی را دیدن. کاش آن روز دوباره برگردد! اما نه از ترس ناشناخته ای ریزه میزه، بلکه از شناخت خویشتن خویش آن روز، روز فرحناک و شادابی است. روزی که  زمین طعم آرامش به خود بگیرد و بشرخود را بیابد. نه مادری داغ دلبند ببیند و نه عروسی حجله عزا. نه چشمی به خشونت نابرابری به سوز اسپری فلفلی بسوزد و نه طرحی به داعیه صیانت از حقوق ملت به تحدید حقوق ایشان بپردازد. نه روزنامه نگاری به نقد حکیمانه ای، مورد بی مهری واقع و نه ماموری به سیلی نماینده ای دلیل روشن نقض حاکمیت قانون گردد.

بی ارتباط نیست اگر به نهاد دادرسی کشور در این مقال گریزی زد. چرا که نهاد دادرسی اعم از وکالت و قضاوت در سطوح مختلف جوامع، خواه ملی و خواه بین المللی ره آورد تجربه ی بشری برای حل نزاع، رفع خصومت و برقراری عدالت است و غایت عدالت، امنیت و آرامش تک تک شهروندان در برقراری صلح پایدار است. چه ناخرسندانه است وقتی که می بینی روز به روز به جای افزودن به ره آورد تجربه ی بشری،ره قهقهرایی پیشه کرده ایم. و نهاد دادرسی این مرز بوم پس از آن تجربه ی تلخ حذف دادسراها در دستگاه قضا و تحمیل خسران غیرقابل جبران آن و احیای دوباره آن، اینک به هر حیلت و دستاویز در تخدیش نهاد وکالت گام می نهیم. نهادی که طرح آن در اصل ۳۵ قانون اساسی ذیل فصل سوم  با عنوان حقوق ملت گویای یک حقیقت که این حق، یک حق بدیهی شهروندی است. و هرگونه تخدیش و تحدید آن، تعرض به حقوق ملت است.

کسب و کار تلقی کردن مشاغلی همچون قضاوت و وکالت که زیربنای بنیان آن، نیل به عدالت و تضمین حقوق ملت است و هرگز کسب سود و منفعت شخص وکیل و قاضی مبنای تاسیس آن نیست، تعرض به حقوق شهروندی تک تک شهروندان از صدر تا ذیل است و ظلم به ملت هرگز نه پذیرفتنی است ونه پایدار. حال این اجحاف از سوی هر مقامی که صادر شود، آخرالامر محکوم، محتوم است. زیرا که حرکت بشر، همواره به سوی صلح پایدار بوده و صلح پایدار در گرو حفظ حقوق ملت است.

پانوشت:اصل‏ سی و پنجم قانون اساسی: در همه‏ دادگاه‏ ها طرفین‏ دعوی‏ حق‏ دارند برای‏ خود وکیل‏ انتخاب‏ نمایند و اگر توانایی‏ انتخاب‏ وکیل‏ را نداشته‏ باشند باید برای‏ آنها امکانات‏ تعیین‏ وکیل‏ فراهم‏ گردد.

  • منبع خبر : پایگاه خبری دادورزی